عشق یعنی که ...!
خوب من! عشق همین نیست که می پنداری
دوست دارم كه به اين وسوسه تن نسپاری
ميرسد آخر اين جاده به تشويش و جنون
بهتر آن است در اين راه قدم نگذاری
عشق يعنی كه خودت را به كناری بِنَهی
مثل موج آن طرف خويش قدم برداری
عشق يعني نه شبت چون شب و نه روزت روز
گامی آن سو تر از اين دايره تكراری
يک نفر پيش تر از تو، به من اين را آموخت
مثل يك سنگ شوم ـ با همه دشواری
نظرات شما عزیزان: